مامان و بابای دل گنجیشکی

هفته ولادت

چه خوبه که به دنیا اومدم چه خوبه که اومدم تا تو دنیای من باشی و من دنیای تو اون قدیم تر ها از ماهیت سرنوشت میترسیدم چون فکر میکردم چه بده که تو نمیتونی تصمیمی برای زندگیت بگیری و همه چی از پیش تعیین شده اس دیشب بهت میگفتم : خدا ، فردا به من میگه بیا !! اینجا یه رضایی هست که تنها ِ ... منتظر توئه این روزا دیگه از سرنوشت نمیترسم ، حتی ... دوسش دارم !!! چون تو سرنوشت من بودی !!!  از یه هفته پیش ،روزی صد بار بهم گفتی تولدت مبارک هدیه ام رو هم که یه هفته ای میشه بهم دادی برام هفته  ولادت گرفتی نه روز تولد بازم سورپرایزم کردی دل گنجیــشکی من * مدتــی بود قرار بود گوشــی بخرم ...&nb...
2 مهر 1392

شاهکار کردی پسر

پنجشنبه ای که گذشت طبق روال هر روز تو کلاس نقاشی داشتم فکر میکردم شام چی درست کنم کلاس که تموم شد با جاری خانم درب منزل رو که گشودیم صدای گریه کوچولویی همسری رو شنیدیم (برا وقتایی که خودشو برام لوس میکنه ) خنده مون گرفت با خودم گفتم حتما چتد ساعت تنها بوده حوصله اش سر رفته ، دویدم پایین که بپرم بغلش کنم اونایی که پیش خودتون گفتین چه لوسن (ما یه زن و شوهر 25 و 28 ساله ایم که کودک درونمان به شدت سر زنده و فعاله) تا دیدمش با لحن قشنگش گفت : +نون گرفتــــــــــــم ... (یه لبخند رضایت رو لبم نشست) +بسته بندی کردمــــــــــــــــــــ ... (لبخند ِ همه صورتمو گرفت) +گوشت گرفتــــــــــــــــم ... (با نیش باز...
1 مهر 1392
1